تو رازی و ما راز
نوشته شده توسط : روح الله (نويد)

پرده، اندکی کنار رفت و هزار راز روی زمین ریخت. رازی به اسم درخت، رازی به اسم پرنده، رازی به اسم انسان. رازی به اسم هر چه که می دانی. و باز پرده فرا آمد و فرو افتاد.و آدمی این سوی پرده ماند با بهتی عظیم به نام زندگی، که هر سنگ ریزه اش به رازی آغشته بود و از هر لحظه ای رازی می چکید. در این سوی رازناک پرده، آدمیان سه دسته شدند. گروهی گفتند: هرگز رازی نبوده، هرگز رازی نیست و رازها را نادیده انگاشتند و پشت به راز و زندگی زیستند. خدا نام آنها را گمشدگان گذاشت.و گروهی دیگر گفتند: رازی هست، اما عقل و توان نیز هست. ما رازها را می گشاییم. و مغرورانه رفتند تا گره راز و زندگی را بگشایند. خدا گفت: توفیق با شما باد، به پاس تلاشتان پاداش خواهید گرفت. اما بترسید که در گشودن همان راز نخستین وابمانید. و گروه سوم اما، سرمایه ای جز حیرت نداشتند و گفتند: در پس هر راز، رازی است و در دل هر راز، رازی. جهان راز است و تو رازی و ما راز. تو بگو که چه باید کرد و چگونه باید رفت. خدا گفت: نام شما را مومن می گذارم، خود، شما را راه خواهم برد. دستتان را به من بدهید. آنها دستشان را به خدا دادند و خدا آنان را از لابلای رازها عبور داد و در هرعبور رازی گشوده شد. و روزی فرشته ای در دفتر خود نوشت: زندگی به پایان رسید. و نام گروه نخست از دفتر آدمیان خط خورد، گروه دوم در گشودن راز اولین واماند و تنها آنان که دست در دست خدا دادند از هستی رازناک به سلامت گذشتند.





:: بازدید از این مطلب : 972
|
امتیاز مطلب : 196
|
تعداد امتیازدهندگان : 57
|
مجموع امتیاز : 57
تاریخ انتشار : 21 مهر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
armin در تاریخ : 1389/7/21/3 - - گفته است :
salam dooste aziz toam webe jalebi dari age mishe tabadole linkam konim man linket kardam


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: